سو یونگ:ولی این خیلی سخته چون رقیب من یه بدن سکسی داره و همین باعث میشه که اون از من ببره... جونگ مین:اون بدن سکسی داره؟و لی من اینطور فکر نمیکنم تو از اون بهتری... سو یونگ:ممنون... شی:من با حرف سو یونگ موافقم کیانا یه بدن سکسی اره و میتونه هر کاری بکنه...نه تنها اون بلکه اون 2 تا خواهرا و بقیه اعضا...ولی شما باید با حرکاتتون بدن اونا رو خنسا کنید ... خوب دیگه برنامه ی ما اینه تا ساعت 8 در مورد اهنگ ها و رقصتون صحبت خواهیم کرد و بعد دابل اس برایه فیلم برداری اهنگشون میرن ... و ساعت 7 صبح اینجایید ... هئو یئون:چرا ساعت 7؟ شی:فردا بهتون میگم... حالا بیاین شروع کنیم... یک ساعت گذشته بود و همه در مورد این که قرار چه جوری اهنگی رو انتخاب کنن و با اون قراره برقصا بحث میکردن...دابل اس به نتیجه خیلی خوب رسیده بود واهنگاشون انتخاب کرده بودن ... اس ان اس دی هم هر چیزی که شی گفت گوش کردن و اهنگشون انتخاب کردن...فقط جنشو بود که روی اهنگش یه تغییراتی داده بود وهمین هم یه پوئن مثب بود.... شی:ما فقط یه مشکل داریم... جنسو:چی؟ شی:نیکان و ویکتورا... همون طور که می دونید هیون قراره با اونا مسابقه بده و باید اون راند شکست خورده بدونیم مگر این که به ما هم اجازه بدن که یه نفر دیگه رو با هیون تو راند بندازیم... هیون:چرا مشکل چیه؟چرا نمی تونم ببرم؟ شی:واقعا نمی دونی؟ هیون:نه... شی:چون اون 2 تا میتونن با یه رقص باله یا رقص سالسا ببرن...تازه اونا با هم دوستنو از هم دیگه خششون میاد پس 100 درصد از رقص اونا یه احساس زیبا بیرون میاد.... هیون:یعنی هیچ امکانی برای برنده شدن من نیست مگر این که... شی:مگر اینکه یکی از بچه ها باهات زوج شه و ماهم باید یه همچین رقصی درست کنیم و اون احساس رو توش داشته باشیم... هئو یئون:ولی چطوری؟فکر نکنم این اجازه رو بهمون بدن... شی:ما باید سعی کنیم... یونگ سنگ :ببخشید من می تونم برم بیرون؟ شی:البته... کلاس کانگ: ارغوان:ببخشید میشه برم بیرون؟ کانگ:می تونی ولی زود برگرد... ارغوان:چشم... ارغوان داشت حرکات رقصی رو کانگ بهشون گفته بود تمرین میکرد که یکدفعه حواسش نبود وپاش پیچ خورد...داشت میفتاد که یونگ سنگ به صورت ارتیستی گرفتش و نگاهاشون به هم گره خورد.... بعد از 30 ثانیه ارغوان دست یونگ از کمرش جدا کرد و ایستاد... ارغوان:معذرت می خوام حواسم نبود...داشتم که یونگ پرید وسط حرفش و ادامه داد: اشکال نداره اتفاق بود داشت میرفت که دوباره برگشت سمت ارغوان و گفت:اینجوری رفتار نکن بهت نمیاد...
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |